بسم الله الرحمان الرحيم
خدمت پسرخاله عزيزم سلام عرض مي کنم. پس از تقديم عرض سلام، سلامتي شما را از درگاه ايزد متعال خواهانم باري اگر جوياي حال اينجانب برادر ناقابل خود احمد اسماعيل زاده خواسته باشيد بد نيستم. باري خدمت تمام قوم و خويشان و خانواده خودتان از قول بنده سلام برسانيد. چون وقت نيست تا من نام ببرم از شما عذر مي خواهم. و از طرف من اگر خداوند توفيق شهادت به من داد از آنها عذرخواهي کنيد.
برادر فلاح خداوند توفيق به جبهه رفتن را به ما داد که لياقت شکرگذاري آن را نداريم و مي خواستم چند نکته را به شما بگويم. ممکن است خداوند متعال به ما توفيق شهادت بدهد.چون بنده حقير در جامعه که بودم فعاليتي نتوانستم بکنم و همچنين در جامعه نسلي براي فعاليت از من باقي نمانده است . پدر و مادري براي بودن هم ندارم از شما تقاضا دارم که مقداري زمين و آب دارم که اين کار بعهده شما مي باشد که در هر راهي که صلاح باشد استفاده کنيد. در حدود شانزده قصب زمين پسته روکار دارم و نزديک به پنجاه و پنج قصب هم هست که نزديک است روي کار بيايد و حدود 85 قصب زمين شني دارم که آنها هم سال گذشته درخت خورده است و زمين پسته که روي کار دارم مي خواهم درآمد آن را خرج زميني بکنند که نزديک است روي کار بيايد و بعد درآمد آن را اگر براي حوزه علميه صلاح بدانيد براي آن بفرستيد و اگر سپاه لازم داشته باشد.براي همان سپاه هر جوري که خودتان صلاح بدانيد و مقدار زمين هاي شني را اگر خواستيد خوب است و اگر نخواستيدآن را هم روي کار بياريد و درآمدش را براي کارهاي خير که خودتان مي دانيد بدهيد. پسرخاله عزيز يکدفعه ناراحتي براي اخوي هاي بنده درست نشود که چرا به ما نگفتند که مالش را چيکار بکنيم. و من حتما هم مي دانم که آنها با نظر شما موافق هستند و به هر طريقي که شما صلاح بدانيد نظر آنها هم هست.
و فقط يک نکته ديگر که شما به برادران سپاه بگوييد هر که از من طلبي و حسابي دارد، مقداري از علي ملکي طلبکار هستم بگيرند و به آنها بدهند و اگر به اندازه کافي نيست از شماره حساب بگيرند و به آنها بپردازند. و يک موتوري در نوق دارم که اگر اخوي هاي من خواستند بخرند بقيمت نسبي که آن را پولش را براي کتابخانه همان ده يا دهات ديگر خرج بکنيد. واز شما تقاضا دارم که فقط يادداشتي کوچکي از من بماندکه چون بنده حقير در اين دنياي بي اعتبار نسلي از خود براي جامعه باقي نگذاشتم و در روز تشيع جنازه از شما مي خواهم که در سر قبر من سخنراني کنيد و حاج آقاي فلاح اگر هم تشريف آوردند بگوئيد مصيبت هايي که مي خواندند بازهم بر سر مزار بخوانند و به اخوي علي من بگوئيد که اگر طلب و حساب با من دارد از غلامرضا بگيرد و آن نوحه خوانيهايي که مي کردند باز هم ادامه دهند. واميدوارم موقعي که اسلحه از دست من مي افتد برادران رزمنده نمي گذارند از دست من بيفتد و رزمنده فعالتري دردست بگيرد.
به اميد پيروزي رزمندگان اسلام و سلامتي امام ما خميني بت شکن خداحافظي مي کنم. برادر فلاح از طرف من از تمام مردم ده و تمام قومان و خويشان طلب عفو کن چون ممکن است ناراحتي ديده باشند. برادر فلاح خيلي بدخط نوشتم عذر مي خواهم چون وقت نوشتن نبود