دل نوشته شهید معظم سردار حاج علی محمدی پور

دل نوشته شهید معظم سردار حاج علی محمدی پور

قرضه بن کعب انصاری که از اولاد انصار مدینه است کسی بود که در وقت نمار خود را سپر امام قرار داد تا امام نماز بگذارد، آنقدر تیر به بدن او خورد که روی زمین افتاد در اینجا سوال میکند از امام که آیا من توانستم وفا كنم يانه.

در مصاف با دشمن باید با صلابت مقاومت قاطعیت نستوهی و استواری.
پرهیز از سستی و بی قراری و بی ثباتی و آماده پذیرش شهادت و به اسارت در آوردن مرگ باشد.
به انبوه دشمن نگاه نکنید و به آنها خیره نشوید تا قلبتان قویتر و روحتان آرامتر باشد و صدا را میرانده و خاموش باشید که در دور سازی سستی و بی قراری موثر است.

از داد و بیداد و هلهله بپرهیزد که نشانه ترس و اضطراب در شماست و دشمن از کم و کیف کار شما باخبر می شود.

داشتن روحیه رزمی گری و نظامی گری بیگانه از عشق عرفان خدائی توحش است و منش داشتن عرفان عشق خدائی دور از نظامی گری، انزوا گرایی و عزلت نشینی اگر هر دو با هم آمیخته باشد انسانیت اسلامیگری و خداگرانی .

این فریادی که دشمن در شب عملیات دست به دهانش میزند و فریاد میکند دستور عمر سعد بود. در روز عاشورا وقتی امام حسین خواست خطبه بخواند در مرتبه دوم عمر سعد گفت فریاد کنید و دست به دهانتان بزنید.

سه خصوصیت ائمه و بزرگان داشتند که در جنگ خندق و در عاشورا دیده شد که علی با عمرو بن عبدود چه کرد و حسین با دشمنان
سه ارزش اخلاقی مهم ۱. مروت ۲. ایثار ۳ . وفا

در صفین می بینیم شخصی بنام کریب بن صباح از لشکر معاویه به میدان آمد و مبارز طلبید یکی از افراد علی جلو بود رفت میدان و کریب او را کشت. یکی یکی میدان رفتند و تا ۴ نفر را کشت و جنازه های آنها را روی همدیگر می انداخت و مبارز می طلبید نوشته اند بازو و انگشتانش اقدری قوی بود که سکه را با دست می مالید واثر سکه محومی شد کاری کرد که افراد جلو لشکر حضرت علی رفتند عقب ایستادند تا در رودربایستی گیر نكنند و على قدم جلو گذاشت و با یک حرکت او را از پای درآورد.

مسئله ایثار در یکی از جنگهای اسلامی آب به مجروحی میدهند و میگوید برادرم از من تشنه تــر اسـت تـا چند نفر همینطور وقتی برگشتم دیدم بترتیب مرده اند. ابوالفضل را می بینیم در فرات با لب تشنه آب بر میدارد و لب به آب نمیزنه این را می گویند ایثار ووفاداری به حسین

(بقره ۱۹۴)
برادران در خلوتها با معبود خویش راز و نیاز کنید دعاها را زیاد بخوانید علاقه مند کنید خود را به دعا و راز و نیاز و سجده های طولانی خود را خالص کنید به درجه کامل برسید.

امام صادق علیه السلام می فرماید که خداوند به موسی وحی کردند به زیادی مال خوشحال مشو یــاد مـرا در هیچ حالی از دست مده

يا موسى لاتفرح بكثره المال و لاتدع ذكر على كل حال فان كثره المال تنسى الذنوب و ان ترك ذكر بقسى القلوب.

شما چهره و دست و بدن خود را روزانه چند مرتبه تمیز میکنید که دیگران مطلع نشوند از چرک فساد چهره و قلبی که جلوگاه خداست چطور بی تفاوت هستید.
سوره انعام ۱۱۱ آن چشمان و دلهایی که ایمان نیاوردند رهایشان می کنیم در زیاده رویهایشان تا سرگردان باشند.

شما خبر از یک لحظه بعد نداری میبینی خیلی مردند و دارند می میرند ولی باور نداری، آرزوها تو را غرق دنیا کرده است.
هر حرکتی می کنید به یاد خدا نام خدا برای خدا باشد جنگ میکنید هدف سازندگی باشد و اگر گلوله ای شلیک می کنید برای سازندگی باشد و تربیت

ضربت على يوم الخندق افضل من عباده ثقلين كوشش كنید نیروی اسلام باشید نیروئی باشید که اشخاص خلافکار را تربیت کنید ضربه ضربه تربیتی باشد.

یک ضربت است در خندق یک دست بالا و پایین آمدن یک نفر را در جنگ خندق کشتن. بگذریم از جنبه سیاس که اسلام را از شر کفار نجات داد این حدیث ناظر بر جنبه معنوی ضربت علی است.
این دست بالا و پایین می آید اگر بگوید من چه این شیطان است اگر قدرت خدا بدانی و خود را هیچ و این ضربه را از خدا می داند.

تمسک به خدا ترس را از دل ما می ریزد کوشش کنید رضای خدا را بدست آورید.

حرص و حسد دو راه نفوذی شیطان به قلب دو راهی که انسان را بدبخت میکند به سبب حرص و طمعی که بر درخت ممنوعه پیدا کرد توسط شیطان . دو راه دیگر ورود شیطان غضب که وقتی غضبناک می شوی شیطان مثل توپ با تو بازی می کند. دیگری شهوت.

جبهه ای امروز حق است که فرزند فاطمه، امام بزرگوار فرماندهی آنرا به عهده دارد و جبهه باطل همان جبهه ای است که در بربرا امام صف آرائی کرده.شما ای مجاهدان که در حضور خدا هستید و هان ای آنانکه قیادت و فرماندهی شما را امام برعهده دارد. پی در پی حمله کنید و از فرار شرم نمائید فرار از جنگ لکه ننگی است که گریبانگیر نسلهای آینده می شو و آتشی است که در ستاخیز به آن دچار می شوید.

انفال آیه ۱۵-۱۶ راجع به فرار از جنگ
فرار از جنگ باعث سستی در دین و سبب میشود والیان نتوانند هدف خود را بزنند و برنامه اسلام را پیاده کنند و دشمن قدرت و روحیه میگیرد به آنها حمله کرده و باقیمانده را نیز از بین می برد و باعث به مخاطره افتادن حیات اسلامی و انسانی میشود.

میدان جنگ و جهاد بوته آزمایش و کوره گداخته ای است که استعدادهای درونی انسان ها در آن میدان شکفته گردد و انسانهای ناب و خالص گردند و افراد لایق و نالایق باز شناخته شوند.

صحنه كربلا تنها مظلومیت یک عده و جنایت یک عده نیست بلکه صحنه نمایش عظمت شجاعت حق خواهی حق پرستی است.
امام حسین شب عاشورا نگفت به یاران خود که فردا یک عده مظلوم و بیچاره و غریب کشته می شوید. گفت در جهان بهتر از یاران خودم سراغ ندارم. یعنی شما از یاران بدر بر یاران پدرم علی و یارانی کـه قـرآن برای پیامبران بیان کرده بهترید یعنی شما قهرمان هستید.

هر چه روح بزرگ شود تن به زحمت می افتد و هرچه روح کوچکتر شود تن آسایش پیدا می کند. روح کوچک دنبال هر بدبختی، ذلت ،چاپلوسی، تملق گرائی می رود که پست و مقام داشته باشد خانه اش خرمی داشته باشد و غیر.

ولی روح بزرگ به تن خود نان جو میخوراند و شب بلندش می کند، می گویـد نـمـاز بـخـوان عـلـی در شـب ۱۰۰۰ رکعت نماز می خواند.
روح بزرگ آرزو می کند در دل هدفهای الهی و هدفهای بزرگ خودش کشته شود. فرقش شکافته شود و مـی شود و خدارا شکر می کند.

وقتی روح بزرگ شد خواه ناخواه باید در روز عاشورا سیصد زخم بر بدنش وارد شود. آن تنی که در زیــر ســـم اسبها لگد مال می شود. جریمه یک روح بزرگ را می دهد. جریمه روح شهید را می دهد.

مگر کم می میرند در دنیا چرا نمیگویند شهید، شهید روحش بلند است هدفش بزرگ است و الهی است. شهید بیشتر از همه قشری به جامعه خدمت کرد راه را برای تحصیل دانش آموزان برای تجارت تاجران برای علما باز میکند تا آنها به کارشان برسند.

در زندگی علی و حسین رمزی است که بالاتر از شجاعت آنهاست یک نویسنده مصر و رومی به این نتیجه رسیده که این بزرگواران دارای یک مردانگی بودند که در زندگی جنگ و کار و غیره یکی بود. جریان کشتن عمر وابن عبدود که آب دهان به صورت علی انداخت. بلند شد قدم زد آمد و گفت چون تحت تاثیر غضبم قرار گرفتم خواستم فقط بخاطر خدا باشد.

امام حسین (ع) در آخرین لحظات که تنها در میدان برزمین افتاد آسمان در چشمانش تیره و تار بود خاندان و اهلبیت را میدید که اسیر میشوند یاران را قطعه قطعه می.دید روحش مقام و شکست ناپذیر باقی مانده بود. روح ۷۲ نفر لشکر ۳۰ هزار نفری را شکست داد.

بیائید بداد خودتان برسید در شبانه روز یک ساعت بنده خدا باشید صبح تا شب ،بنده ،پول ارباب تملق غیبت تهمت دروغ شب همچنین بنده ،نفس ،بنده مطاع دنیا بنده حرص بنده کینه و غیره با این وضع نمی شود بنده خدا بود.
امام حسین علیه السلام جمله جالبی دارد میفرمايد الناس عبد الدنيا: مردم بنده دنیا هستند و عیب آنها همین است که درک نمی کنند.

باور نکنید که روز عاشورا حسین طلب آب کرده از یزیدیان و لشکر عمر سعد

هرگز این در مرام حسین نیست حسین در آنجا خطاب به آنها میگوید ای مردم کوفه آن ناکس پسر آن ناکس، آن زنا زاده پسر زنا زاده امیر شما فرمانده کل شما به حسین گفته که از این دوکار یکی را انتخاب کن یا شمشیر و یا تسلیم آیا من تن به ذلت بدهم هیهات که ما زیر بار ذلت برویم خدای من راضی نیست. جد مـن راضی نیست و می گوید نه و پدرم علی می گوید نه

ببینید آخرین لحظات که کسی براش نمانده تنها و مجروح تیر زهر آلود دشمن سینه اش را سوراخ می کند میگوید رضا بقضائک و تسلیما لامرك و لا معبودا سواك يا غياث المتتغيثين

مطمئن باشید یک قطره از خون عزیزان شما هدر نمی رود همچنان که امام حسین خونش ریخته شد و ثمر دادخون این بزرگواران نیز ثمر خواهد داد و به این که یک ذره از شخصیت یک شهید ما کم نمی شود. بلکه به بالاترین درجه نزد خداوند می رسند.

من و تو نفله میشویم من تو نابود میشویم بی شخصیت میشویم مرگمان هم بالاتر از حیوانات نیست چرا که جدا از راه رزمندگان که همان راه حسین است شده ایم. هدف ما مادی است دنیا است هدف آنها مقدس است.

آنها را ببینید چقدر همت چقدر غیرت چقدر حریت چقدر ایمان چقدر تقوا اما خودمان را ببینیم که کدام را داریم حسین ابن علی درس غیرت تحمل بردباری تحمل شدائد داد.
باید حس قهرمانی حسین در ما به وجود آید نه این که بر مظلومیت و بیچارگی دربدری و مظلومی او غصه بخوریم، گریه خوب است نه به این منظور که حسین نفله شد و مورد خیانت و جنایت قرار گرفت.

اشعار حسین موقع رفتن به کربلا
و این صحیح نیست که امام حسین (ع) علی اصغر را گرفته و بسوی دشمن برده برای او آب طلب کند. احتمالا برای خداحافظی و یا دیدار دوباره ایشان را زینب سلام الله علیه میگیرد و در بغل می گیرد همین زمان تیری از سوی دشمن میآید و او خون گلوی علی را می گیرد و به آسمان میباشد و میگوید ای آسمان ببین و شاهد باش.

و در لحظات آخر که رمقی نداشت مقداری روی زانو میرفت و می افتاد ، باز روی زانو بلند می شد و مقداری می رفت و می افتاد ضربه ای به گلوی آن بزرگوار زدند و دست کرد خون گلوی خود را به سر و صورت مالید و گفت میخواهم به ملاقات پروردگار خود بروم.

کوفه مرکز اسلام بود اگر امام حسین به کوفه نمی رفت مردم او را ملامت میکردند که چرا نرفتی مردم کوفـه ۱۸ هزار نفر با نماینده تو بیعت کردند و ۱۲هزار نامه برای تو فرستادند.

و این شبیه‌های مزخرفی که در میآورند و هدف شده فقط چهار تا آدم عوضی لذت می برند از این عمل و اصلا معنویت خودش را از دست داده چیزی که در آن نیست رضایت حسین علیه السلام

از علی فقط نامی میبریم چقدر در سخنان شیرین علی در نهج البلاغه نگاه کردید چقدر به نصیحت های علی، درد دلهای ،علی راز و نیازهای علی راهنمائیهای علی فکر کردید انسان مومن مثل همام است. علی را میگوید یا علی مرا نصیحت کن؟ علی خطبه ای را شروع میکند راجع به انسان متقی مقداری مـی گـویـد هـمـام حـالش تغییر می.کند و یک مرتبه فریاد میزند و میمیرد علی می فرماید سخن که رسا باشد و دل قابل باشد چنین می کند.

مروت حسین را ببینید ایثار روز عاشورا ببینید و فاداری را.

عبدالله ابن عمیر کلبی یکی از کسانی بود که زن و مادر خود را به کربلا آورد و کسی بود که شهید شد و سرش را بطرف خیام حرم پرتاب کردند مادرش سر را برداشت به سینه چسبان و میبوسد و می گوید حالا از تو راضی شدم حالا به وظیفه خودت عمل کردی ولی ما چیزی را که در راه خدا دایم پس نمی گیریم. سر را پرت می کند بسوی دشمن و عمود خیمه را بر می دارد و شروع به نبرد می کند.

در کربلا 9 یا 10 طفل نابالغ شهید شدند یکی از آنها خدمت ابا عبدالله گفت اجازه بدهید بروم به میدان امام فرمود پدرت شهید شد و مادرت تو را دارد بس است. گفت یا اباعبدالله مادرم شمشیر به کمر من بسته و گفته برو راه پدرت و جانت را فدای اباعبدالله کن.

یک صحنه عجیب است کربلا میگویند بچه های کوچک با التماس و درخواست از اباعبدالله میخواستند که اجازه بدهد تا به معرکه بروند.

یک طفل کوچکی دارد امام حسن که در عاشورا ۱۰ سال داشته و کوچکتر از قاسم بود. وقتی امام در قتلگاه می افتد دوان دوان می آید خود را به عمو میرساند و شروع به صحبت میکند یکی از دشمن می آید جلو امام را بکشد او شروع به بدگوئی او می کند که تو آمدئی عموی مرا بکشی بخدا قسم من نمی گذارم. شمشیر دشمن بالا رفت این طفل دست خود را سپر عموی خود کرد در نتیجه دستش قطع شد در اینجا فریاد می زند ای عمو دیدی با من چه کردند.

جریان مصیبتی که میخوانند میگویند اربعین آن سال یا سال بعد کاروان اسراء به کربلا آمد معلوم نیست همان روز یازدهم میخواسته اسراء را حرکت بدهند خواهش کردند آنها را از قتلگاه عبور دادند و آمدند بالای سر شهدای ،خود ،زینب حسینی را دید که تا آن زمان به آن صورت ندیده بود.

از مرکب‌ها بزیر انداختند خودشان را بر بالین شهدای خود رفتند و زینب آنچنان وضعی پیش آورد که دوست و دشمن همه به گریه افتادند.
روز یازدهم عمر سعد با عده‌ای ماندند برای دفن افراد کثیف خودشان و بدنهای مطهر امام و یارانش روی زمین ماند.

رزم و پیکار و قتال شما را می طلبد اینک شما ای امت اسلام بر سر دو راهی هستید دو راهی مرگ و ذلت و اسارت و حیات یا ذلت و زبونی را بپذیرید و جنگ را به عقب اندازید و یا شمشیرها را از خون دشمن سیراب سازید. حیات اسلامی و انسانی مرهون شمشیر و شمشیر زنی‌های شماست.

اولت نطفه گندیده و آخرت مردار، بدان که چه بودی و چه میشوی از اول تا آخر، حمال نجاستی ای انسان متكبر

يحيى شیطان را دید که قفلهای زیادی دارد گفت برای چیست: گفت برای مهار افراد
یحیی گفت در این قفل ها برای من هم هست گفت آری زمانی که پرخوری ترا نسبت به نماز و ذکر، سنگین کرد و آنطور که باید نمی توانی نماز بخوانی و شیرینی ذکر را بیابی یحیی گفت غیر از این هم هست گفت خیر گفت از این به بعد تعهد خدائی برمن این است که شکم خود را پر نکنم. شیطان هم که شکم خود را پر نکنم شیطان هم گفت بخدا قسم از ایــن بـه بعد هرگز کسی را نصیحت نکنم.

راه دیگر ورود شیطان
العجله من الشيطان الكتابى من ا… عز و جل – عجله از شیطان و قرآن از خداست.
راه دیگر بخل و نداری و فقر است. فقط در جهت جمع مال تا زنده است می کوشد و از انفاق در راه خدا خودداری می‌کند از ترس فقیر شدن و از به دست آوردن حلال و حرام بی خیال می شود.

همه اینها زمانی که از خدا غافل شدی بر تو حاکم میشود و اینها گفته امام صادق است.
به همان اندازه که خدا از یادتان برود شما از یاد خدا خواهید رفت و به همان اندازه به گناه گرایش پیدا می‌کنی

امروز مسئله جنگ را نباید فراموش کنیم عده ای بد راهی میدهند. نمی توانیم ، وضع خراب است کمبود است قدرت رزمی کم است. این فکر فکر مادی است از نظر مادی اگر می جنگیدیم، برای کشور گشائی می جنگیدیم برای اینها بله از این نظر ما شاید ناتوان باشیم اما نه هدف ما چیز دیگری است. هدف ما پیاده کردن حکومت خداست. هدف ما اراده خداوند را بروی زمین حاکم کردن است. امام حسین از نظر نیرو درست یک به بیست و هشتم دشمن بود. از نظر ساز و برگ نظامی همچنین مگر نمی دانست ۷۲ نفر در برابر ۳۰۰۰۰ نفر ناچیز است اما هدف چیز دیگری بود از نظر مادی فاتح کربلا، یزید بود چرا که همه را کشته و اسیر کردند. ولی این خون حسین بود و این فتح بزرگ امام حسین بود پیروز حسین بود در کربلا که اسلام ماند و پس حکومت خدا ماند. قرآن ماند نگوئید نمیشود بر فرض که نشود تکلیف انجام دادید و خون شما ثمر می دهد.

چرا همه از جنایت کربلا دم میزنیم یزید چه کرد عمر سعد چه کرد خون چه کرد چرا از حماسه کربلا صحبت نمی کنیم.

حسین که یک جسم نبود که سرش جدا شود و در یک روز غائله اش ختم شود. حسین یک مکتب است و بعد از مرگش زنده تر شد. اگر تمام شده بود. بخیال حکومت بنی امیه کشتن حسین کارش را درست می کنـد کـه کرده بود و آنها مانده بودند و چیزی از حسین و اسلام نبود. ولی بر عکس کشته امام حسین بیشتر رسوایشان کرد تا زنده او، زینب به یزید همان را گفت ، گفت اشتباه کردی برادرم را کشتی او را زنده تر کردی، قبر حسین بیشتر برای آنها مصیبت درست کرد آمدند خراب کردند آب انداختند که کسی نفهمد کجاست.

متوکل یک زن رقاصه داشت که رئیس دیگران بود یک چند روز نبود وقتی آمد گفتند کجا فتی گفت رفتم مکه، متوکل گفت حالا که وقت مکه نیست ماه ذی الحجه نیست ماه رجب نیست بعد از از اصرار زیاد فهمید رفته زیارت حسین آتش گرفت متوکل که چه کرده.

عده ای ناآگاه می گویند حسین کشته شد تا گناه امت بخشیده شود مگر گناهکار او بود. مگر مقصر او بـود مسيحيها همین را می گویند که مسیح بخاطر گناه مردم بدار رفت مگر مقصر او بود از جانب مردم.

برای این که روح حسین در شما پیدا شود غیرت حسین در شما اثر کند به حق و حقیقت و غیرت پیدا کنید. برای این که با ظلم و ظالم نبرد کنید شما هم آزادیخواه باشید برای آزادی احترام قائل شوید شما هم سرتان بشود، عزت نفس یعنی چه شرف انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه، برای حسین گریه کنید علی و فاطمه دلشان به گریه من و تو بر حسین بند نیست.

نویسنده ای می گوید و مقایسه ای دارد بین حسین (ع) و مسیح که مسیح بهتر است و مسلمین شهادت را شکست میدانند چون برای حسین عزاداری میکنند و ولی مسیحیها شهادت مسیح را پیروزی می دانند و جشن می گییرند. این غلط است آنها به این عنوان که مسیح کشته شد تا گناهانشان بخشیده شود جشن مـی گیرند.

نوشتهٔ پیشین
وصیت نامه شهید حسین جمالی زاده ۱۳۶۵/۴/۷
نوشتهٔ بعدی
خاطرات شهید محمود اسمائیلی پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید