شهید حاج علی محمدی پور

وصيت نامه سردار شهيد حاج علي محمدي پور

وصيت نامه سردار شهيد حاج علي محمدي پور

بسم الله الرحمن الرحيم

خدايا! کوله بارم را بسته ام اگرچه خالي است، اما مي داني فقير اين راه منم. خدايا!احساس مي کنم نقطه ي اميدي در قلبم پيدا شده و به لحظات موعود نزديک مي شوم. خدايا! مرا ببخش مرا عفو کن. خدايا! مي دانم چه کردم و چه بودم خوب مي دانم خدايا!هر چقدر بد هستم، توخوبي، تورحمان و رحيم هستي،پس مرا ببخش
خدايا ما ادعاي ياري کردن دينت را نداريم. چراکه لياقت آن را نداريم ولي دلمان به اين خوش است که پرچم اسلام به دست روح الله است و ما زير اين پرچم در حرکتيم. خدايا شهيدمان کن. خدايا به نصرت توشکي ندارم، ولي به اعتقاد ضعيفم شک دارم که رسوا گردم. خدايا عاشورايي سخت در پيش است. جنگي عاشقانه در پيش است. ياراني باوفا به وفاي ياران حسين جان در طبق اخلاص نهاده اند. قصد سفر به سوي تو کردند.

و تو اي دشمن خدا بدان که ما براي شهادت آمده ايم و شما اي توپ ها، اي تانک ها، اي موشک ها، با ريخته شدن خون ما اسلام ياري مي شود، ما براي به خاک و خون افتادن آماده ايم. اما تو اي برادر عراقي! اگرچه توماموري و قاتل جان من، امامن تو را برادر خود مي دانم. از تو خواهم گذشت اگر خدا اجازه دهد، اول کسي را که شفاعت کنم، توهستي. آماده باش و غمي به دل راه مده. وحشتي نداشته باش سينه من آماده است. توخون مرا خواهي ريخت. اما من اميدوارم با ريخته شدن خونم گناهانم بخشيده شود. نمي دانم تو در کدام سپاه و لشکري، ولي مي دانم روزي در اين دشت هاي گرم خوزستان و يا کوه هاي غرب به هم خواهيم رسيد و تو سينه ي مرا خواهي شکافت. اما بدان که ما مسلمانيم. ما ظالم نيستيم و ظلم نمي کنيم.

برادر! بدان من آمده ام از تو دفاع کنم. آمده ام به زندگي تو ارزش بدهم. آمده ام تو را آزاد کنم و تو را زير بار ظلم و ستم رها کنم. ااما تو، تو مرا خواهي کشت. ولي بدان که من هدفم را فراموش نمي کنم. يعني نجات تو مکتبم را فراموش ني کنم. يعني مکتب هدايت گر گذشت و ايثار. بعد از اين، يعني بعد از شهادت هم دستم را به سويت دراز خواه کرد تا دستت را بگيرم و از اين بدبختي و ستم، آن ستمي که آغازش از اين عالم است و به تو روا شده، نجات دهم.
برادر شليک کن و اين قلب سياه مرا رنگين کن . اين چهره ي پر از گناه مرا رنگين به خون کن. بدان که من نيز مانند تو برادراني کوچک و بزرگ دارم، پدر و مادري پير دارم، اما براي انجام وظيفه و تکليف آمده ام. براي نجات تو و ديگر برادرانت آمده ام.

شما اي دوستان، اي برادران! بدانيد قيامتي هست، گناه نکنيد. نافرماني نکنيد. حساب و کتابي هست. خدايا بخودت قسم، به امام زمانت قسم، به علي و فاطمه، به رسولت قسم، اين بار دست از دنيا شسته ام و براي ديدار تو به خوزستان مي آيم.

نوشتهٔ پیشین
نامه شهید محمود رمضانی زاده
نوشتهٔ بعدی
وصيت نامه شهيد رضا قربانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید